ربوبیت و تربیت (خلاصه جلسه دوم )
(سخنرانی سرکار خانم لطفیآذر در شهر تهران، 21 آبان 1394)
"تربیت" از ریشۀ "ربّ" آمده و طبق لغتنامۀ التحقیق: «اصل این ماده، سوق دادن شیء در جهت کمال و رفع نقایصش است... در انسان یا حیوان یا نبات؛ و در هر شیء، بر حسب آن چیزی است که ارتقاء و کمال شیء اقتضا میکند.»
نعمت دادن، اصلاح، تدبیر، آرامش دادن، قیّومیت، رفع نیاز، تغذیه و... نیز از آثار و لوازم تربیتاند. در زمین، همه تحت تربیت حقّاند، یعنی موضوع و روش تربیت عوض میشود؛ اما حق، یکی است و حکم تربیت الهی در رسیدن هر موجود به اصلش، همواره ثابت است.
پس اصل تربیت انسانی یعنی کنار زدن نواقص و حدود، برای ظهور کمال انسانی. البته همۀ ما انسانها در وجود خود، بینقصیم و همۀ اسماء الهی را داریم. منتها کمال ارزشی، آن است که این وجود را در رتبۀ نازل و قالب ناسوتی ظهور دهیم؛ مثل نطفهای که باید یک جسم بشری شود. و ازآنجاکه اقتضای خودی و هوای نفس نیز داریم، وقتی به ناسوت میآییم تا وجودمان را با اختیار به ظهور و تعین برسانیم، اسم "ربّ" هم میآید و در جسم و روح ما ربوبیت میکند، تا ما با هماهنگی این دو بُعد بتوانیم خلیفةالله شویم. بعثت نیز برای این است که ما را با اسم "ربّ" همگام کند؛ چنانکه فرمان بعثت به پیامبر اکرم(صلّیاللهعلیهوآله) این گونه ابلاغ میشود: "اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذي خَلَقَ"[1].
ربوبیت برای صعود ما، استارت پرواز است. یک اتومبیل حتی با امکانات سالم و سوخت کافی، هرگز بدون استارت روشن نمیشود. ما نیز هرچه بدانیم خدا خالقمان است و ما بندۀ اوییم و...، تا تحت تربیت "ربّ" قرار نگیریم، فایده ندارد. وقتی "ربّ" آمد، تازه به راه میافتیم و بعد از آن است که تند یا کند، میرویم تا به مقصد برسیم. نکتۀ دیگر آنکه این استارت، در ناسوت زده میشود؛ به همین دلیل، حرکتش تدریجی است و فوری به نتیجه نمیرسد. البته "ربّ" به هر حال در وجود ما کار میکند؛ اما بهرهبرداریاش به انتخاب خودمان بستگی دارد.
محور اصلی ربوبیت، کرامت است: "اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ"[2]. آنچه خدا از ما خواسته، تربیت در مسبر کرامت انسانی است و هرکس در این مسیر برود، محال است در تربیت فرزندش اشتباه کند؛ اگرچه هیچ تربیتی مصون از عوارض نیست. عوارض هست و ما معصوم نیستیم، چون به ناسوت آمدهایم؛ اما هیچ عارضی ماندنی نیست. آدم از درگاه الهی هبوط کرده بود؛ اما وقتی به زمین آمد، "رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا"[3] گفت و بعد برگزیدۀ خدا شد. برخلاف ابلیس که تربیت الهی را نپذیرفت و لذا اگرچه 6000 سال در کنار ملائکه عبادت میکرد، این کرامت برایش عارضی بود و بالأخره طرد شد.
در هستی، همه چیز اسم "ربّ" خود را پیدا کردهاند، البته به نحو غریزی. انسان نیز در جسم، ربّش را یافته و خوب رشد و پرورش پیدا میکند؛ اما در بُعد وجودی چنین نیست. در حالی که باید بداند تا ربّ نفس خود نباشد و نتواند فکر و خیال و جوارحش را در مسیر ربوبیت الهی سوق دهد، نمیتواند مربّی خوبی باشد و فرزند سالمی تربیت کند.
ربوبیت، یک توجه خاص و مستمر است و حقتعالی از قبل، شرایط درونی (وجود، اسماء، فطرت و عقل) و شرایط بیرونی (انبیاء، کتب آسمانی، طبیعت و...) را قرار داده تا استعدادهای انسان را به ظهور برساند. ما نیز به عنوان مربّی فرزند، از ابتدا باید به فکر تربیت او باشیم و حتی در انتخاب همسر، مراقب باشیم که چه پدر یا مادری برای فرزندمان انتخاب میکنیم. پس از آن نیز همواره باید در صدد تربیت باشیم؛ منتها شرایطش در هر زمان فرق میکند.
به این منظور باید وسعت نظر داشته و آیندهنگر باشیم و هدف غایی تربیت را دنبال کنیم، نه فقط اهداف متوسط. هدف غایی تربیت، انسانسازی و ظهور نیروهای وجودی فرزند است. باید بر این اساس، تصویر جامعی از روند تربیت در نظر بگیریم و در هر مرحله، طبق آن پیش رویم. شرایط هر مرحله با مراحل دیگر فرق میکند؛ ولی ما باید طبق آن تصویر جامع، وحدت عمل داشته باشیم؛ نه اینکه در شرایط مختلف عوض شویم. این رمز موفقیت در تربیت است.
وقتی وجود فرزندمان را شناختیم و ارزش و عظمت آن را یافتیم، اگر هم در فعل خطایی بر او عارض شد، وجود و شخصیتش را له نمیکنیم. اما وقتی وجود او را نبینیم و ظاهر و فعلش را اصل بگیریم، در تربیت دچار افراط و تفریط میشویم؛ یا مدام "بکن، نکن" میگوییم و به فعلش گیر میدهیم، یا کلاً بیخیال فعل میشویم و میگذاریم هرچه میخواهد، بکند. در حالی که شرایط متفاوت است و در هر دوره باید به نحو خاصی عمل کرد.
همان گونه که اتومبیل در آغاز حرکت، با دندهیک میرود و کمکم به دندهدو و بالاتر میرسد؛ نه میشود با دنده بالا شروع کرد و نه اینکه تا آخر با دندهیک رفت. مثلاً اگر در هفت سال اول به جای دندهیک با دندهچهار برویم و به کودک امر و نهی کنیم، در هفت سال دوم گیر میافتیم و میبینیم سراغ کارهایی میرود که نگذاشته بودیم بکند؛ لذا منزوی میشود و میخواهد همه چیزش را از ما مخفی نماید، هرچند از ترس ما مراقب ظاهرش باشد.
هدف غایی، درست رفتن و رسیدن به مقصد است؛ پس باید طبق شرایط مسیر، مرحله به مرحله دنده عوض کرد. اگر هم دستاندازی بود یا اتومبیل منحرف شد، باید به آرامی آن را به مسیر اصلی برگردانیم؛ نه اینکه فکر کنیم کار تمام است و کلاً رهایش کنیم. به عنوان مثال، دختری که در سنین نوجوانی مرتکب خطا میشود یا در حجاب و نمازش سستی میکند، لزوماً دختر بدی نیست و مادر نباید او را از خود براند و بگوید: تو آبروی مرا میبری! چون دختر از کودکی، عاشق این مادر بوده و حرف او برایش اهمیت دارد؛ لذا شنیدن این حرف و دیدن این برخورد از او، مساوی است با فرو ریختن شخصیتش. حال آنکه همان مادر اگر کمی بیندیشد، میبیند خودش هم یکباره تربیت نشده و اولیاء خدا کلی از او زشتی دیدهاند، اما نگفتهاند از ما نیستی!
هنر تربیت، آن است که مادر، خصوصیات فطری و تحولات جسمی و روانی فرزندش را بشناسد و وجود او را قوی نگه دارد. اگر هم عوارضی بود، شرایط را برای سازندگی، اصلاح و رفعش فراهم کند؛ نه اینکه با توبیخ و اعتراض، کرامت وجود فرزند را بشکند و او را ناامید کند. همان طور که اگر فرزند با صورت زخمی و خونی به خانه بیاید، مادر نمیگوید: تو نجسی، برو بیرون! بلکه او را در آغوش میگیرد و با محبت، صورتش را تمیز و پاک میکند.
البته مسلّم است که این نوع تربیت، صبر و بزرگواری میخواهد. به ویژه آنکه خیلی از ما هنوز خود را درست تربیت نکردهایم و دیگر هم فرصت مجزّا برای این کار نداریم؛ چون فرزندانمان در خطرند. پس باید برای تربیت آنها تعبّدی عمل کنیم و آنچه را میفهمیم درست است، به کار گیریم؛ هرچند باز آثارش تدریجی است و نمیتوانیم به سرعت، تبعات حرکت غلطمان را جبران کنیم. اصل تربیت، همان است که گفتیم؛ پس تعصّبات، آبروداریها و شأن و شئون غلطی را که برای خود ساختهایم و فرزندانمان را در آن محصور کردهایم، بشکنیم و برای تخریب وجود آنها به خود حق ندهیم.
[1]- سوره علق، آیه 1 : بخوان به اسم پروردگارت که آفرید.
[2]- سوره علق، آیه 3 : بخوان که پروردگارت بزرگوارتر است.
[3]- سوره اعراف، ایه 23 : پروردگارا، به خود ظلم کردیم.
نظرات کاربران